سفر به ييلاق
پارساجونم پنجشنبه براي اولين بار قدم به سرزمين اجدادت گذاشتي سنگده. نميدونم سنگده رو دوست خواهي داشت يا مثل ماماني... عزيز دلم ترسم از اين بود اونجا سرما بخوري ولي چون خوب پوشوندمت الحمدالله سرما نخوري البته هوا هم چندان سرد نبود بخاري كه روشن بود اتاق گرم گرم بود. جمعه با هم رفتيم يه چرخي زديم تا تپه پياده روي كرديم. تو كوچولويي اما حتما بزرگتر كه شدي دوست خواهي داشت كه بري بگردي كنار چشمه و تو جنگل و ... ماماني هم از ديدن ذوق تو ذوق ميكنه. قربونت برم بالاخره پاگشا شد و شما هم سنگده رو ملاقات كردي.
وقتي نشسته بوديم روي تپه و داشتيم تخمه و پفك ميخوريم يه دفعه ديديم پشت سرمون صدا مياد ناگهان متوجه شديم كه بله آقا گاوه هوس پفك كرده!!!چه گاوايي پيدا ميشن پفك خور!
اينم آقا گاوه كه مهمون ناخونده شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی